خداحافظ تنهایی و خستگی

کسی رو دوست داشته باش که واقعا دوستت داره

خداحافظ تنهایی و خستگی

کسی رو دوست داشته باش که واقعا دوستت داره

برو به سلامت

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که صبر کن و گوش به من دار گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خو بیست ولی تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آنوقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت!!!!

 بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست!!




شب غم آلود

 امشب چه دلتنگم ، چه غم آلود ، چه افسرده

 اینک بیشترین سنگینی را در خود احساس می کنم

 در اتاق تاریک و غم گرفته ام نشسته ام

 نمی دانم با این همه تنهایی چه کنم

 با این همه غصه و غم و یک اتاق خالی

 یک دنیا بغض یک کوه غم نمی دانم به آینده بیاندیشم

 یا به گذشته هایم فکر کنم دیگر توان فکر کردن را هم از دست داده ام

 نمی دانم به کجا پناه برم

 منم ویک اتاق تاریک و دنیایی از رازهای سر بسته

 کاش غرورم اجازه گریستن را میداد تا با اشکهایم جویباری روان سازم

 و اتاق مرده ام را با اشکهایم جان دوباره ببخشم

 ولی هنوز در حسرت این هم مانده ام

 چه سخت است چه دشوار!!!!!!


دوستت دارم

اگر هنوز شب های بارونی یادت مونده باشد برات قصه می گویم

نمی دونم شبهای بی ستاره رو به یاد داری یا نه؟؟

اما می خوام برات لالایی بگم

می خوام اینقدر بگم، بنویسم، بخوونم

تا بلاخره بگی دوباره دوستم داری

فاصله بین ما رنگین کمانی است هفت رنگ

تو شبها زود می خوابی بدون لالایی

من شب ها دیر می خوابم با اشک های مهتابی

تو روزها می گی و می خندی...

من روزها می گریم و می نویسم

یادته یادته چقدر برات نوشتم تو فقط  مال منی

یادته بهت گفته بودم وجودم مال تو؟؟؟!!!

یادته چقدر برات نامه نوشتم؟؟؟

نگو نگو که یادت نمی یاد

 تو خودت بودی که می گفتی شبهای بی انتهای عشق را نباید فراموش کرد

نباید بری ومنو برای همیشه فراموش کنی

قصه بگم یا نگم برام نمی خوونی

بگم یا نگم دوستت دارم برام نمی مونی

بگم دلم برای تو فدای تو دوستم نداری

اما این بار نوشتم که بگم چشمهایم برای تو

 حالا خود انتخاب کن که میری یا میمونی؟؟؟